این روزا تا ظهر خوابم و تو خواب ،رنگ های قشنگی از زندگی می شه دید.
از ظهر تاافطار ، هوشیار بودن کامل سخته
(ولی ممکنه) ، پس زندگی رو بو می کنم.
(بوی شامی میده )وقت افطار زندگی مزه های خوبی به خودش می گیره.
شبها هم که ...........خیلی اتفاقات تو زندگی رخ می ده، مثل نوشته شدن مطالب
این وبلاگ.