سال 42 بود . داداشم یه پیکان 58 خرید و بهم گفت بریم مسافرت.
ولی من بهش گفتم : نه!!! چون دلیل داشتم.
مخاطب سیریش: دلیلت چی بود؟
_ داشتم به ساختن این وبلاگ فکر می کردم
مخاطب احمق: حالا ساختی؟
_ ........سکوت ........ و یه نگاه عاقل اندر صفیح
مخاطب منطقی : حالا چی داشت برات؟
_ همینکه جایی بود که افکارم توش هوا بخورن ، بسه برام.
مخاطب خوب: حالا تا چه موقع ادامه می دی؟
_ راستش می خوام برا کنکور بخونم ، ولی خیلی دوست دارم که این وبلاگ مثل وبلاگای قبلیم تبدیل به خاطره نشه.