اين متنو ساعت 45 دقيقه بامداد دارم مينويسم و کونم از اين مي سوزه که همچين بلايي سرم اومد
امروز بعد از ظهر قرار بود يکي از کارا رو تحویل بدم. چرت زدم و رفتم حموم و اومدم کامپيوتررو روشن کنم که ديدم داره بوق گرافيک مي زنه.
يکم باهاش ور رفتم و به اين نتيجه رسيدم که گرافيک پررررررر
اين يعني ضد حال در حين صرف کردن ضد حال وارده بودم که که يک خانم ضد حال زنگ زد و گفت بيا که تموم کنيم و منم نه گذاشتم و نه برداشتم و گفتم حتماً(حالا بگذريم که اون ديگه چي گفت : نامرد و مي خواستم امتحانت کنم و ... )
از اونجايي که اگه بيرون مي رفتم کلي فحش مي خوردم اصلاً بيرون نرفتم وخوابيدم شب که شد غصم گرفت که کي مي خواد شب بخوابه ( بي کامپيوتر و ...) پاي تلوزيون بودم که بازي پرتغال و هلند شروع شد و ديگه همه چيزو فراموش کردم عجب بازي سرسام آوري بود خدائيش همچين فوتبالي تا حالا نديده بودم ( کلي حال کردم...)از حرکت دکو که توپ رو گرفته بود و نمی داد و چهرشم تو مایه ها دو نقطه دی بود
از جر خوردن ریکالدو برای گرفتن توپ ها و ضایع کردن هلندی ها
از شوت رافوئل که سبک شائولین می زد
از گپ زدن دکو و یکی از بازیکنا اخراجی هلند که از زمین بیرون نرفتن هیچی کنار زمین داشتن بازی رو نگاه می کردن
و از همه بیشتر گزارش عادل که کلی باهاش خندیدم
خلاصه آخر شبی خدا رو شکر کردم که بعد اون همه بلا این همه به ما حال داد.
خدایا دمت گرم فقط پول کارت گرافیکم برسون دو نقطه دی